عید بود. همه یا رفته بودن سفر، یا داشتن تو اینستاگرام از خوشگذرونیهاشون استوری میذاشتن. یکی شمال، یکی کیش، یکی استانبول، یکی هم کنار برج خلیفه تو دبی....
منم هیچ جا نرفته بودم. نشسته بودم خونه و همینطور استوریها رو بالا و پایین میکردم. همون موقع که تو اکسپلور چرخ میزدم، چشمم بهعکس یکی در روسیه افتاد. همونجا بود که تصمیم گرفتم برم روسیه. یاد آژانس گردشگری "آرزوی سفر" افتادم که قبلاً چند بار ازشون تور گرفته بودم. میدونستم مجری مستقیم تور روسیه هم هستن ولی تا حالا قسمت نشده بود باهاشون تور روسیه رو تجربه کنم! زنگ زدم بهشون، گفتم میخوام برم روسیه. اونام منو به کارشناسشون، خانم کریمی وصل کردن. خانم کریمی خیلی باحوصله صحبت کرد و یه جمله گفت که مسیر کل سفرمو تغییر داد.
گفت: «اگه قراره روسیه بری، پیشنهاد میکنم تا شبهای سفید صبر کنی اون موقع روسیه یه چیز دیگهست. » راستش تا اون لحظه اصلاً نمیدونستم شبهای سفید یعنی چی. درباره اش که توضیح داد خیلی کنجکاو شدم. فهمیدم توی خرداد و تیر، مخصوصاً توی سن پترزبورگ، شبها کامل تاریک نمیشن و هوا تا نیمهشب روشنه. فستیوال و موسیقی خیابونی و منظرههای شگفتانگیز...
خلاصه با خودم گفتم: "من که عجلهای ندارم، بذار دو ماه صبر کنم، ولی یه سفر خاص برم.»
روز اول برنامه سفر به روسیه در شب های سفید
بالاخره بعد از کلی برنامهریزی، روز سفر رسید. اول تیر ۱۴۰۳، ساعت ۶:۱۵ صبح، با پرواز ماهان از تهران راهی مسکو شدم. چهار ساعت و ربع بعد، ساعت 9 صبح به وقت مسکو، به فرودگاه شرمیتوو رسیدم. هوا خنک و دلچسب بود. لیدر تور سیمکارتها رو تحویل داد)یکی از خوبیای آرزو سفر این بود که سیمکارت هم خودشون برامون تهیه کرده بودند)، چندتا توضیح کوتاه داد و بعد ما رو سوار ون کرد تا به هتل برسیم. هتل اینترکانتیننتال تورسکایا، دقیقاً همون چیزی بود که انتظار داشتم؛ شیک، تمیز و درست وسط شهر...
اتاقم بزرگ و راحت بود، با یه پنجره رو به خیابون تورسکایا و دکوراسیون کلاسیک ولی واقعیتش این بود که باوجود خستگی پرواز، اصلاً دلم نمیخواست توی اتاق بمونم.
همون اول کار، بعد از یه دوش سریع و عوضکردن لباس، از هتل زدم بیرون. هتل فقط چند قدم با میدان سرخ فاصله داشت. از همونجا قدم زنون افتادم سمت خیابونای اطراف هتل مسیر پر از کافه و فروشگاه بود. چون گشنم بود تصمیم گرفتم برم یجا ناهار بخور بعد که مغزم باز شد اطراف و بچرخم؛ خلاصه با پرسوجو فهمیدم کافه پوشکین یک رستوران روسی معروفه که غذاهای سنتی روسی سرو میکنه. بعد از کمی قدمزدن در شهر، به کافه پوشکین رسیدم. وارد که شدم، فضای کلاسیک و شیک رستوران با مبلمان و دکوراسیون قدیمی به چشم میخورد. گارسونها با لباسهای سنتی سرویس میدادند و منو رو به زبان انگلیسی آوردند (چون بهشون گفتم توریستم).
برای ناهار، بُرش (سوپ چغندر) رو انتخاب کردم. سوپ قرمز رنگ با خامه ترش و مواد اصلی مثل چغندر، هویج و سیبزمینی بود. طعمش اولش کمی عجیب به نظر میومد چجوری بگم بهتون یه جورایی طعم ملایم و شیرینی داشت، اما بعد از چند قاشق، با طعمش کنار اومدم.
بعد پلمنی (دامپلینگ روسی) رو امتحان کردم. گوشت گوساله داخل خمیر نازک که با کره و خامه ترش سرو میشد. طعمش خیلی خوب بود، مشابه کوفتههای خودمون، اما سبکتر و لطیفتر. دسر بلینی (پنکیک روسی) رو با عسل و خامه ترش سفارش دادم. بلینی طعم خاصی نداشت، ولی وقتی با عسل و خامه ترش خورده شد، ترکیب شیرین و ترش خوبی داشت.
چای سیاه با مربای توتفرنگی هم دوست داشتم. در نهایت، غذاها و فضای رستوران برای ذائقه ایرانی قابلقبول بود. پلمنی و چای با مربا بهترین گزینهها برای ایرانیها هستند. البته قیمتها کمی بالاست و خامه ترش ممکنه برای بعضیها طعم جدیدی باشه. خلاصه جتون خالی دلی از غذا درآوردم!!

بعد از ناهار در کافه پوشکین، پیاده به سمت ایستگاه Arbatskaya رفتم. این خیابون شلوغ و پر از مغازههای شیک و آدمهای عجلهدار، فضای خوبی برای قدمزدن بود. وقتی به ایستگاه Arbatskaya رسیدم، اولین تجربه من با متروی مسکو شروع شد. ورودی ایستگاه، ساختمون کلاسیک و با ستونهای سفید بود که انگار مال یک موزه بود. وارد مترو شدم و به ایستگاه Arbatskaya رفتم. این ایستگاه واقعاً چیزی بود که همه ازش تعریف کرده بودن؛ سقفهای بلند با طاقهای سفید و طلایی و لوسترهای بزرگ که نورش روی کاشیهای براق میافتاد. تمیزی ایستگاه واقعا توی چشم میزد. چون اولین بارم بود، کمی گیج شدم تابلوها بیشتر به زبان سیریلیک بودن، ولی با استفاده از نقشه و ترجمه آنلاین مشکلی پیش نیومد.
بلیط رو گرفتم و با پلهبرقی به سمت خط آبی رفتم. قطار دقیقاً سروقت رسید و تنها ۱۰ دقیقه طول کشید تا به ایستگاه Kitay-Gorod رسیدم. مسیر راحت و سریع بود، مردم هم منظم و آروم تو قطار نشسته بودن. از ایستگاه Kitay-Gorod که پیاده بیرون اومدم، خیلی سریع مسیر به پارک زریادیه رو پیدا کردم.
پارک زریادیه اولین تجربهای بود که برام خیلی جذاب بود. وقتی وارد پارک شدم، فوراً متوجه ترکیب جالب طبیعت و معماری مدرن شدم. پل شناور که وسط هوا معلق بود، بهترین بخش این پارک بود. منظرهای که از کرملین، کلیسای واسیلی و رودخونه مسکوا که در این پل دیدم، فوقالعاده بود. پارک پر از باغهای موضوعی بود که گیاهان مناطق مختلف روسیه رو نشون میداد. آمفیتئاتر روباز پارک هم خیلی جالب بود. فضای دایرهای با ویو عالی از شهر ولی چون هنوز بعدازظهر بود، فضا خیلی خلوت و آرام بود.
با وجود اینکه زیاد گرسنه نبودم، به غرفه بستنیسنتی روسی رفتم و موروژنی (بستنی وانیلی با سس توتفرنگی) گرفتم. طعمش شیرین و خامهای بود و حسابی به ذائقه ما میخورد.
غروب که شد، به هتل برگشتم. کمی استراحت کردم با اینکه خیلی خسته بودم، تصمیم گرفتم شب رو در شهر بگذرونم. شبهای مسکو واقعاً بینظیر بود و در خیابان تورسکایا و میدان پوشکین موسیقی های خیابانی برگزار شده بود.
روز دوم سفر به روسیه
روز دوم سفر با گشت شهری مفصل شروع شد. از تپه وارابیوف با اون منظرهی عالی از مسکو گرفته تا نمای بیرونی دانشگاه مسکو و کلیسای عیسی منجی، همهچی واقعاً دیدنی بود. بعدش رفتیم به میدان سرخ، کلیسای واسیلی و نمای بیرونی کرملین که مثل یه کارتپستال زنده بودن. فروشگاه گوم خیلی شیکه ولی قیمتها بالابود، بیشتر برای ویترینگردی خوبه تا خرید. باغ الکساندر هم فضای قشنگی داشت، بهخصوص کنار یادبود جنگ جهانی دوم و شعلهی جاویدان که یه حس خاصی به آدم میداد. مراسم تعویض نگهبانها منظم و جذابه ولی خیلی کوتاهه، پس باید زمانبندی دقیق باشه. ناهار توی یکی از رستورانهای نزدیک میدان سرخ سرو شد؛ غذا فست فود بود و طعمشم خوب بود. بعدازظهر هم توی مرکز خرید آخونتی گشت زدیم؛ قیمتها نسبت به گوم بهتر بودن و برای خرید ماتریوشکا، شکلات و شال سنتی گزینههای مناسبی داشت. اگه شما خواستید در این تور شرکت کنید یادتون باشه باتوجهبه برنامهی فشرده، حتماً کفش راحت، یه ژاکت سبک و پاوربانک همراهتون باشه چون کل روز در حال حرکت و عکاسیاید.
روز سوم سفر به روسیه

بعد از دو روز پر از گشتوگذار، صبح روز سوم با یک صبحانه مفصل در هتل شروع شد. هوا هنوز خنک و دلچسب بود و آسمان نیمهابری بود. امروز برنامه رسمی نداشتیم و وقت آزاد بود، اما برای علاقهمندان چند تور اختیاری در نظر گرفته شده بود. من تصمیم گرفتم یکی از این تورها را امتحان کنم.
برنامه اول، بازدید از "پارک ودنخا" بود؛ مجموعهای عظیم و تاریخی با فوارهها، مجسمههای باشکوه و غرفههایی که نماد دوران شوروی بهحساب میآمدند. تور این پارک خیلی پیادهروی کردیم و از اینکه کفش راحتی نداشتم، کمی عصبی شدم. بعد از پارک، به موزه هوافضا رفتیم که مدلهای واقعی فضاپیماها، ماهوارهها و تجهیزات فضایی داخل آن نمایش داده میشد. این قسمت برایم جذابتر از ودنخا بود و حدود دو ساعت هم در آنجا گذراندم.
پس از آن، به برجهای مسکو سیتی رفتیم، بهخصوص سکوی بازدید در طبقه ۸۹ که منظره ۳۶۰ درجهای از شهر را به نمایش میگذارد. در همین برجها، یک غرفه بستنیسنتی روسی هم هست که تجربه جالبی بود. در نهایت، تور بازدید از کارخانه شکلاتسازی هم در همین مسیر گنجانده شده بود.