محدثه صحت
5
1404/02/23

تجربه شب‌های سفید و فستیوال بادبان‌های سرخ

ساعت ۶:۱۵ صبح بود که پرواز ما با هواپیمایی ماهان از فرودگاه امام خمینی به مقصد مسکو انجام شد. مدت پرواز حدود ۴ ساعت و ۱۵ دقیقه بود و کمی بعد از ساعت ۱۰ صبح به وقت محلی، وارد فرودگاه بین‌المللی مسکو شدیم. در بدو ورود، لیدر گروه به گرمی از ما استقبال کرد. سیم‌کارت‌ها را تحویل گرفتیم و با اتوبوس به سمت هتل Holiday Inn Lesnaya که یکی از هتل‌های ۴ ستاره خوب شهر است، رفتیم. اتاق‌ها تمیز، خدمات عالی و صبحانه‌ها به سبک بوفه سرو می‌شدند.

باقی روز اول زمان آزاد داشتیم. من ترجیح دادم کمی در خیابان‌های اطراف قدم بزنم، قهوه‌ای بنوشم و هوای خنک روسیه را نفس بکشم. 

روز دوم | گشت شهری مسکو

صبح روز دوم، بعد از صبحانه‌ای مفصل در هتل، گشت شهریمان در تور روسیه آغاز شد. تپه وارابیوف (تپه گنجشک‌ها) با چشم‌انداز وسیع از شهر، نخستین ایستگاه بود. نمای بیرونی دانشگاه مسکو، یکی از هفت خواهر استالینی، شکوه خاصی داشت. بعد از آن، کلیسای عظیم و زیبای عیسی منجی را دیدیم و سپس به میدان سرخ رفتیم؛ جایی که کلیسای سنت باسل با گنبدهای رنگارنگش مثل نقاشی جلوه می‌کرد.
در ادامه، از فروشگاه GUM، نقطه صفر، باغ الکساندر و یادبودهای جنگ جهانی دوم بازدید کردیم. ناهار نیز بخشی از تور بود. بعد از ظهر به مرکز خرید آخونتی ریاد رفتیم!

روز سوم | تور اختیاری

روز سوم گشت شهری نداشتیم و به خودمان اختصاص داشت. بعضی‌ها به پارک ودنخا و موزه هوافضا رفتند. من اما تور آپشنال برج‌های مسکو سیتی را انتخاب کردم. در طبقه ۸۹، بستنی سنتی روسی را کنار پنجره‌ای با منظره‌ای بی‌نظیر از شهر خوردم. کارخانه شکلات‌سازی هم در برنامه بود و حس کودکانه‌ای در من زنده شد.

روز چهارم | متروی هنری و خیابان آربات

متروی مسکو خودش یک موزه زیرزمینی بود! ایستگاه‌هایی با لوستر، مجسمه و موزاییک‌های هنری. بعد از بازدید از ایستگاه‌های معروف، به خیابان آربات رفتیم. تو این خیابون مغازه‌های مختلف، نقاش‌های خیابانی و مجسمه پوشکین قرار داشت. پس از صرف ناهار، برخی دوستان به سیرک رفتند و برخی نمایش فولکلور روسی را انتخاب کردند. من هم با چند نفر از همسفرها به دیدن سیرک نیکولین رفتیم.

روز پنجم | قطار لوکس به سوی شب‌های سفید

صبحانه روز پنجم در هتل صرف شد و سپس راهی ایستگاه قطار شدیم. قطار سریع‌السیر ساپ‌سان، یکی از بهترین راه‌ها برای رفتن از مسکو به سن پترزبورگ است. منظره‌های سبز، رودخانه‌ها و جنگل‌ها از پنجره عبور می‌کردند و در نهایت، حوالی بعدازظهر وارد سنت پترزبورگ شدیم.
در ایستگاه، لیدر دوم به استقبال آمد و مستقیماً ما را به گشت شهری اولیه برد. خیابان نوسکی، میدان کاخ و لنگرگاه تاریخی استرلکا. ناهار در یک فست فود خوردیم و سپس ورود به هتل AZIMUT City Hotel رسیدیم.

روز ششم 

صبح با نوری نقره‌ای از پشت پرده‌های اتاق در هتل آزیموت بیدار شدم. آسمان نه کاملاً شب بود، نه روز. سنت پترزبورگ در فصل شب‌های سفید، مرز زمان را محو می‌کند. بعد از صبحانه، گشت شهری آغاز شد.
خیابان نوسکی پرجنب‌وجوش و زنده بود. در میدان اسحاق ایستادیم و نمای بیرونی کلیسای باشکوه اسحاق را دیدیم. مجسمه نیکولای اول، کلیسای کازان با ستون‌های شبیه کولوسئوم و قلعه پتروپاول در جزیره خرگوش‌ها، همه گواهی از شکوه امپراتوری روسیه بودند.
نمای بیرونی موزه آرمیتاژ و کلیسای منجی بر خون، از آن صحنه‌هایی هستند که در ذهن حک می‌شوند. بعد از ناهار، سری به مرکز خرید گالریا زدیم. عصر را با قدم‌زدن آرام در کنار رود نِوا گذراندم و برای فردای آماده شدم...

روز هفتم | فستیوال بادبان‌های سرخ، شبی از افسانه‌ها

امشب، شبِ فستیوال بادبان‌های سرخ بود؛ شبی که از لحظه‌ی رزرو تور، با هیجان منتظرش بودم. فستیوال بادبان‌های سرخ (Scarlet Sails یا Alye Parusa)، جشنی افسانه‌ای در سنت پترزبورگ است که هر سال در اوج شب‌های سفید، به مناسبت فارغ‌التحصیلی دانش‌آموزان دبیرستانی برگزار می‌شود. پیشنهاد میکنم اگه قصد دارید به روسیه سفر کنید حتما تو این ایام برید!
از ظهر، شهر حال‌وهوای دیگری داشت. خیابان‌های نوسکی و اطراف رود نِوا پر از جمعیت بود؛ خانواده‌ها، جوان‌ها، گردشگرانی مثل من که دوربین به دست داشتند و محلی‌هایی که انگار هر سال این لحظه را با همان شوق اولیه تجربه می‌کنند. هوا خنک بود، اما آفتاب ملایم شب‌های سفید، آسمان را به رنگ نقره‌ای روشنی درآورده بود. ساعت نزدیک ۹ عصر بود، ولی انگار هنوز غروب نشده بود. 
لیدر گروه پیشنهاد کرده بود زودتر به سمت رود نِوا و نزدیکی کاخ زمستانی برویم تا جای خوبی پیدا کنیم. با چند نفر از همسفرها پیاده راه افتادیم. کنار پل کاخ، جایی که رودخانه‌ی نِوا عریض‌تر می‌شود، ایستادیم. جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد؛ تخمین می‌زنند هر سال بیش از یک میلیون نفر برای این فستیوال جمع می‌شوند. بچه‌ها با بادکنک‌های قرمز، زوج‌های جوانی که دست در دست هم داشتند و پیرمردهایی که انگار خاطرات جوانی‌شان را در این جشن مرور می‌کردند، همه جا بودند. بوی غذاهای خیابانی، مثل بلینی‌های تازه و کباب‌های کبابی، با صدای خنده و موسیقی خیابانی قاطی شده بود.
برنامه از حدود ساعت ۱۰ شب شروع شد. اول، کنسرت‌های فضای باز در میدان کاخ بود. گروه‌های موسیقی پاپ و محلی، با انرژی‌ای که جمعیت را به وجد می‌آورد، اجرا کردند. نورپردازی‌های رنگی روی کاخ زمستانی و موزه آرمیتاژ می‌چرخید و انعکاسش روی آب رودخانه، انگار یک نقاشی زنده بود. کم‌کم، نمایش‌های آبی شروع شد؛ قایق‌های کوچک با رقص نور و فواره‌های آب، روی نِوا حرکات هماهنگ انجام می‌دادند. همه منتظر لحظه‌ی اصلی بودند: ورود کشتی بادبان‌های سرخ.
حوالی نیمه‌شب، وقتی آسمان هنوز روشن بود، موسیقی آرام شد و سکوتی عجیب جمعیت را فرا گرفت. از دور، در مه‌ای که روی رودخانه نشسته بود، سایه‌ی کشتی بزرگ با بادبان‌های سرخ نمایان شد. قلبم تندتر زد. کشتی، که انگار از دل یک افسانه‌ی قدیمی بیرون آمده بود، آرام و باشکوه روی آب پیش می‌آمد. بادبان‌های سرخ‌رنگش، که نماد امید و پیروزی‌اند و از کتاب معروف بادبان‌های سرخ الکساندر گرین الهام گرفته شده‌اند، در نور نقره‌ای شب می‌درخشیدند. این سنت از بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد
همزمان با حرکت کشتی، آسمان منفجر شد. آتش‌بازی‌هایی که انگار کل شهر را روشن کردند، با رنگ‌های قرمز، طلایی و آبی، بالای سرمان می‌درخشیدند. صدای هلهله و تشویق جمعیت، با موسیقی کلاسیکی که حالا پخش می‌شد، ترکیب شده بود. ایستاده بودم، دوربینم را فراموش کرده بودم و فقط نگاه می‌کردم. 
بعضی از محلی‌ها به من گفتند که این فستیوال برایشان فقط یک جشن نیست؛ یادآور جوانی، امید و روزهایی‌ست که با وجود سختی‌ها، کنار هم شادی می‌کردند. یکی از همسفرها، که عکاس بود، گفت: «این صحنه رو هیچ فیلتری نمی‌تونه قشنگ‌تر کنه.» و راست می‌گفت. هیچ عکسی نمی‌توانست حس بودن در آن لحظه را منتقل کند.
بعد از آتش‌بازی، جشن تا نزدیک صبح ادامه داشت. گروهی در خیابان‌ها می‌رقصیدند، کافه‌های کنار رودخانه پر از آدم‌هایی بود که هنوز در حال تعریف کردن از کشتی بودند. من و چند نفر از گروه، کنار رودخانه قدم زدیم. سکوت آب، با نور کم‌جان آسمان، آرامشی عجیب داشت. به هتل که برگشتم، ساعت از ۳ صبح گذشته بود!

روز هشتم

بعد از شب باشکوه، روز هشتم آرام‌تر گذشت. برخی تور اختیاری کاخ کاترین و باغ پترهوف را انتخاب کردند. من اما ترجیح دادم در خیابان‌های آرام قدم بزنم و در کافه‌ای محلی بنشینم. 

روز نهم 

صبحانه آخر را در بوفه هتل آزیموت صرف کردیم. چمدان‌ها بستیم و پس از تحویل اتاق، راهی فرودگاه سنت پترزبورگ شدیم. خداحافظی با روسیه آسان نبود. نه فقط برای جاهای دیدنی، بلکه برای آن حس نادری که در شب‌های سفید تجربه کردم. حتما اگر فرصت پیش بیاد دوست دارم یه بار دیگه به روسیه سفر کنم!
 

دریافت مشاوره و رزرو تور

021-45128

کارشناسان ما پاسخگوی شما خواهند بود

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور آنتالیا ویژه خرداد 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/03/08

77,490,000 تومان

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور کوش آداسی + ازمیر ویژه بهار 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/31

45,700,000 تومان

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور کوش آداسی + ازمیر ویژه 26 اردیبهشت

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/26

38,700,000 تومان

تور ویژه

ترکیه

تور ازمیر ویژه بهار 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/26

35,800,000 تومان