من، ارمغان با خالم نادیا ، دوتایی تصمیم گرفتیم یه سفر هیجانانگیز بریم روسیه. شنیده بودیم فستیوال «بادبانهای سرخ» تو شبهای سفید سنت پترزبورگ یه چیز خاص و جادوییه!
این جشن به مناسبت فارغالتحصیلی دانشآموزهای دبیرستانه از سال ۱۹۴۵ برگزار میشه. بر اساس یه داستان معروف از نویسنده روس، الکساندر گرین ساخته شده. توی این شب خاص، یه کشتی بزرگ با بادبانهای قرمز روشن، وسط رود نِوا آروم حرکت میکنه؛ آسمون پر از نور و صدا میشه، چون همزمان آتشبازیهای رنگارنگ از دو طرف رود شلیک میشن. صدای موسیقی زنده از صحنههایی که کنار رود برپا شده پخش میشه و هزاران نفر با شور و هیجان تو خیابونها و پلها جمع میشن.
زمان برگزاری فستیوال، همزمان با پدیدهی «شبهای سفید» در سنپترزبورگه؛ یعنی هوا حتی در نیمهشب هم کاملاً تاریک نمیشه. مثلاً ممکنه ساعت ۱۱ شب باشه، ولی آسمون هنوز مثل اول غروب روشن باشه! این اتفاق به خاطر موقعیت جغرافیایی شهره؛ چون سنپترزبورگ نزدیک مدار قطب شمال قرار داره، از حدود ۲۲ خرداد تا ۱۱ تیر هر سال، شبها فقط چند ساعت نیمهتاریک میشن و خورشید تقریباً همیشه نزدیک افقه.
خلاصه آژانس مسافرتی به اسم آرزوی سفر پیدا کردیم و تور ۹ روزه مسکو و سنت پترزبورگ رو برای ۱ تا ۹ تیر ۱۴۰3 رزرو کردیم، چون فستیوال بادبانهای سرخ معمولاً تو این بازه برگزار میشه (البته به همین آسونیا هم که میگم نبودا ) .
نکات مهم برای سفر:
ویزا: برای روسیه ویزا لازمه، ولی چون با تور رفتیم، آژانس زحمتش رو کشید.
لباس: ژوئن تو سنت پترزبورگ ۱۵-۲۵ درجهست. ما سوییشرت هم بردیم که اگه شبا سرد شد اماده باشیم .
ارز: دلار بردیم و تو مسکو به روبل تبدیل کردیم.
زبان: راهنما فارسی حرف میزد، ولی زبان اکثریت روسی بود.
روز اول | پرواز به مسکو
صبح زود با پرواز ماهان از تهران ساعت ۶:۱۵ صبح راه افتادیم. من تو هواپیما داشتم از ذوق خوابم نمیبرد، ولی خالم کل مسیر خواب بود! بعد از تقریبا ۴ ساعت و ۱۵ دقیقه، ساعت ۱۰:۰۵ صبح به وقت مسکو رسیدیم. تو فرودگاه، لیدرمون بهمون خوشامد گفت. بعد با مینیبوس رفتیم هتل هالیدی این لسنایا تو مسکو. هتل شیک و تمیز بود، اتاقمون یه ویو به خیابون داشت. چون خالم عاشق غذاست، سریع رفتیم فودکورت دپو مسکو روبهروی هتل. من یه بورشت با طعم محلی گرفتم، ولی خالم رفت سراغ پلمنی (یه جور دامپلینگ روس) و کلی تعریف کرد.
عصر وقت آزاد داشتیم. تصمیم گرفتیم با مترو بریم یه دوری تو میدان سرخ بزنیم. وای، ارمغان، باورم نمیشد! کلیسای واسیلی با اون گنبدهای رنگارنگش مثل نقاشی بود. یه کم پیادهروی کردیم، چند تا عکس گرفتیم و برگشتیم هتل.
روز دوم | گشت شهری مسکو
صبح تو بوفه هتل یه صبحانه حسابی خوردیم. خالم عاشق پنکیکهای روس (بلینی) با خامه ترش شد! بعد با گروه رفتیم گشت شهری. اول رفتیم تپه گنجشکها (Vorobyovy Gory). منظره مسکو از اون بالا محشر بود! دانشگاه مسکو رو هم از دور دیدیم، خیلی باابهت بود. بعد رفتیم کلیسای عیسی منجی. من عاشق گنبدهای طلاییش شدم، ولی چون فقط نمای بیرونی رو دیدیم، یه کم به خالم غر زدم که کاش داخلش هم میرفتیم.
رسیدیم به میدون سرخ! با اینکه ما دیروز رفته بودیم اما باز هم برامون جذابیت داشت! تو فروشگاه گوم من یه بستنی وانیلی گرفتم (همون بستنی معروف شوروی!) و خالم یه عالمه عکس از سقف شیشهایش گرفت. نقطه صفر هم رفتیم و طبق رسم، سکه پرت کردیم و آرزو کردیم (من آرزو کردم بازم بیام روسیه!). باغ الکساندر و آرامگاه سرباز گمنام هم خیلی جالب بود، مخصوصاً تعویض گارد تشریفاتی که خالم کلی دوق کرده بود اما از نظر من که جذابیتی نداشت!
ناهار رو تو یه رستوران محلی خوردیم (جزو تور بود)، سوپ بورش و کتلت روس خوردیم که خالم گفت: «اینا رو باید تو خونه درست کنم!» عصر رفتیم مرکز خرید آخونتی ریاد. من یه ماتریوشکا خوشگل خریدم و خالم یه شال سنتی گرفت. شب برگشتیم هتل و حسابی خسته بودیم.
روز سوم| وقت آزاد و تور اختیاری
صبح بعد از صبحانه، تصمیم گرفتیم یه تور اختیاری بگیریم. من عاشق فضا و نجومم، پس موزه هوافضا و پارک ودنخا رو انتخاب کردیم. تو موزه، مدلهای واقعی فضاپیماها و لباس یوری گاگارین رو دیدیم. خالم هی میگفت: «اینا چطور جرأت کردن برن فضا؟» تو پارک ودنخا، فواره دوستی ملل خیلی قشنگ بود و کلی عکس گرفتیم. عصر برگشتیم و تو خیابون تورسکایا نزدیک هتل گشتیم. خالم تو یه کافه یه چیزکیک با چای روس خورد و کلی کیف کرد.
روز چهارم| گشت مترو و شهر
صبح گشت مترو داشتیم. وای، ایستگاههای مترو مسکو مثل موزه بودن! کومسومولسکایا با لوسترهای غولپیکرش منو ماتم کرد. خالم عاشق نووسلوبودسکایا با شیشههای رنگیش شد. بعد رفتیم خیابان آربات. خیابون پر از نقاش و نوازنده بود. من یه نقاشی خیابونی از کرملین خریدم. مجسمه پوشکین و موزه پوشکین (نمای بیرونی) رو هم دیدیم. وزارت امور خارجه هم خیلی عظیم بود، ولی چون فقط از بیرون دیدیم، سریع گذشت.
ناهار یه غذای روس دیگه خوردیم (فکر کنم کباب شیشلیک بود). عصر تور اختیاری نمایش فولکلور رو گرفتیم. تو یه سالن (شاید کاخ نیکولایفسکی) رقصهای سنتی روس مثل کازاک و کالینا رو دیدیم. خالم مثل همیشه ذوق کرده بود و کلی دست میزد! شب برگشتیم هتل و درباره برنامه سنت پترزبورگ حرف زدیم.