نغمه مرادی
15
1404/02/14

سفر به روسیه در شب‌های سفید قسمت 1

من نغمه‌ام، ۲۶ ساله. معماری خوندم و از همون سال‌های اول دانشگاه، فهمیدم که رویاها هم معماری خاص خودشونو دارن؛ بعضیاشون فقط تو ذهن شکل می‌گیرن و همون‌جا هم باقی می‌مونن، ولی بعضی‌ها... یه روزی بالاخره آجر به آجر ساخته می‌شن و رو به واقعیت قد می‌کشن. برای من، روسیه از اون رویاهای دوم بود. یادمه همون روزهای اول دانشگاه، وقتی استاد «تاریخ معماری جهان» با شور و حرارت از کلیساهای ارتدوکس، گنبدهای پیازی کرملین، یا قصرهای باروک سن‌پترزبورگ حرف می‌زد، دلم می‌خواست خودم وسط اون عکس‌ها باشم. دلم می‌خواست نه فقط ببینم، بلکه لمس کنم، نفس بکشم و بین اون دیوارهای تاریخ‌دیده قدم بزنم.
سال آخر، یه اردوی علمی به روسیه برگزار شد. اسم من هم توی لیست بود. اما مامان موافقت نکرد. می‌گفت وقتش نیست، شرایط مناسب نیست… و خلاصه نشد. شاید حق باهاش بود، شاید هم نه. ولی یه چیزی بین همه اون دلایل جا موند: حسرت. 
چند سال گذشت. درست وقتی داشتم به ۲۶ سالگی‌ام نزدیک می‌شدم، مامان یه روز بی‌هیچ حرفی یه جعبه قرمز براق گذاشت جلوم. توش، به‌جای یه کادوی معمولی، یه پاکت بود. وقتی بازش کردم، نفسم حبس شد:
«تور روسیه – شب‌های سفید – ویژه مسکو و سن‌پترزبورگ»
مامان فقط یه جمله گفت:
– اون موقع نذاشتم بری... ولی حالا وقتشه.
و این‌طوری شد که بالاخره پا به رویام گذاشتم.خلاصه  این سفرنامه رو دارم می‌نویسم، نه فقط چون عاشق نوشتنم، بلکه چون باور دارم قصه‌های واقعی بیشتر از هزار تا بروشور به درد می‌خورن.


روز اول

پروازم با هواپیمایی ماهان بود؛ ساعت ۲:۳۰ بامداد از فرودگاه امام خمینی. مسیر مستقیم به مسکو بود و حدود ۴ ساعت طول کشید. صندلی کنار پنجره داشتم، فضای داخل هواپیما نسبتاً راحت بود و غذای سرو شده شامل مرغ با برنج، سالاد و نان بود. حدود ساعت ۶:۳۰ صبح به وقت محلی به فرودگاه شرمتیوو مسکو رسیدیم. هوا کمی ابری و خنک بود. در قسمت کنترل گذرنامه، مأمور پاسپورتم رو مهر زد و بدون مشکل وارد خاک روسیه شدم. بعد از تحویل گرفتن چمدون، وارد سالن خروج شدم.  اولین چیزی که حس کردم، خنکی هوای روسیه بود. لیدر تور، با یک تابلوی بزرگ منتظر ما بود. خوش‌برخورد، خوش‌قول و با تسلط کامل. ترانسفر به هتل حدود ۴۵ دقیقه طول کشید. مسیرمون از خیابون‌های وسیع با معماری‌ مدرن و کلاسیک عبور می‌کرد. هر چند دقیقه یک‌بار سرم رو از پنجره می‌چرخوندم تا یه نما یا ساختمون جدید ببینم.
ترانسفر مارو مستقیماً به هتل گُلدن رینگ برد؛ هتل نزدیک خیابون آربات و چند تا سفارت مهم بود. از همون لحظه‌ای که وارد شدم، حس خوبی گرفتم. لابی بزرگ و مرتب بود، کارمندها مودب بودن و اتاق من تمیز و راحت بود. درسته که اتاقم ویو خاصی نداشت، ولی چون به جاهای دیدنی شهر خیلی نزدیک بود، راضی بودم. یه کم استراحت کردم و بعد با چند نفر از مسافرهای تور رفتیم خیابون آربات. خیابون شلوغ و زنده‌ای بود، با موزیسین‌های خیابونی، مغازه‌های سوغاتی و کافه‌های کوچیک. اولین چیزی که خریدم، یه دفترچه‌ی چرمی بود که طرح برج‌های مسکو روش داشت. اولین خوراکی روسی‌ای که امتحان کردم هم، یه پنکیک نازک به اسم بلینی بود که با نوتلا و موز پر شده بود. خیلی داغ و خوشمزه بود!


روز دوم | گشت شهری مسکو و یه ماجرای استرس‌زا

صبح زود با صدای زنگ گوشی بیدار شدم. صبحانه تو رستوران هتل گلدن رینگ خیلی کامل بود. انواع نون، تخم‌مرغ، میوه، پنیر و یه سری غذاهایی که اسمشونو نمی‌دونستم ولی ظاهرشون جالب بود. چایی ریختم و کنار پنجره نشستم. حس خیلی خوبی داشتم. قرار بود امروز، شهر مسکو رو بگردیم.
ساعت ۹، با اتوبوس رفتیم سراغ گشت شهری. اول از تپه گنجشک‌ها (وارابیوف) شروع کردیم. منظره‌ای که از بالای تپه می‌دیدیم، فوق‌العاده بود. شهر مثل یه نقاشی زیر پامون پهن شده بود. اونجا نمای بیرونی دانشگاه مسکو (یکی از همون هفت‌تا ساختمون استالینی که خیلی معروفن.) رو هم دیدیم؛ ساختمونش خیلی بزرگ و خاص بود، 
بعدش رفتیم به سمت مرکز شهر. از بیرون کلیسای عیسی منجی رد شدیم. اونقدر بزرگ و باشکوه بود که فقط ایستاده بودم و نگاش می‌کردم. رسیدیم به میدان سرخ، اونجا از نمای بیرونی کلیسای سنت باسیل هم دیدیدم اونجا کلی  عکس گرفتیم و بیرون کاخ کرملین هم یه توقف ریز کردیم وکلی شوخی کردیم. توضیحات لیدر واقعا کامل بود و برای من خیلی جالب بود. بعدش رفتیم داخل فروشگاه گوم که یه مرکز خرید قدیمی و خیلی زیباست. از اون مغازه‌هایی بود که آدم حس می‌کنه وارد یه فیلم قدیمی شده. اما همون‌جا یه اتفاق افتاد که قلبم ایستاد! توی سرویس بهداشتی فروشگاه، یادم رفت گوشی‌مو از بالای روشویی بردارم. وقتی برگشتم، نبود! با استرس شدید رفتم سراغ لیدر تور. خیلی خونسرد گفت:«نگران نباش، همین‌جا بمون، من می‌رم بررسی کنم.»
واقعاً فکر نمی‌کردم پیدا شه. ولی بعد از حدود ۱۵ دقیقه برگشت، با مسئول فروشگاه و... گوشی دستش بود! نفس راحتی کشیدم. اون لحظه فهمیدم چرا داشتن یه لیدر فارسی‌زبان کاربلد این‌قدر مهمه.

بعد از ناهار، رفتیم برای خرید توی مرکز خرید آخوتنی ریاد. مغازه‌های زیادی داشت، از برندهای معروف گرفته تا فروشگاه‌های روسی. قیمت‌ها خیلی بالا نبود، یه شال پشمی قشنگ خریدم. شب که برگشتیم هتل، حسابی خسته بودم ولی پر از خاطره. توی ذهنم مدام صحنه‌های صبح رو مرور می‌کردم. هنوز باورم نمی‌شد که دارم تو مسکو قدم می‌زنم...
 

دریافت مشاوره و رزرو تور

021-45128

کارشناسان ما پاسخگوی شما خواهند بود

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور آنتالیا ویژه خرداد 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/03/08

77,490,000 تومان

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور کوش آداسی + ازمیر ویژه بهار 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/31

45,700,000 تومان

تور ویژه

ترکیه نقدی اقساطی

تور کوش آداسی + ازمیر ویژه 26 اردیبهشت

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/26

38,700,000 تومان

تور ویژه

ترکیه

تور ازمیر ویژه بهار 1404

روز 7 روز و 6 شب

تاریخ 1404/02/26

35,800,000 تومان